.:: یک .و.ک.ی.ل. (دوباره سینا)::.

خدایا! کیست که طعم محبتت را چشید و جز تو را آرزو کرد؟ (خوش آمدید)

.:: یک .و.ک.ی.ل. (دوباره سینا)::.

خدایا! کیست که طعم محبتت را چشید و جز تو را آرزو کرد؟ (خوش آمدید)

86 هم رفتنی شد ...

درود وسلام

86 هم با تمام خاطرات خوب و بد و متوسط ! داره تموم میشه ولی خودمونیم انگار 86 خیلی طول
کشید !واسه من که اینطور بود چون دو نیمه کاملا متفاوت رو تجربه کردم . 6ماه اول پر از
خاطره های دوست داشتنی و 6 ماه دوم خشک و بی هیجان . دلیلشم شاید این باشه که هیچ وقت
علاقه ای به تظاهر به بزرگ شدن نداشتم تا اینکه یه اتفاقایی تو این 6ماه مذکور! افتاد که
اراده کردم رویه زندگیم رو تغییر بدم و امان از روزی که من اراده کنم !!! به این ترتیب
همونی شدم که باید می شدم ...
( البته حساب اینجا جداست نترسید از این همه ابهت !!!)

فکر کنم آخر سالی فرصت مناسبی باشه تا چند تا از ویژگی هام رو بنویسم :
1) چند تا اعتقاد واسه خودم دارم که هیچ کس نمی تونه اونها رو ازم بگیره و تا وقتی خلافش
ثابت نشه پاشون می ایستم (چون خیلی private هستن نمیتونم بگم البته دوست های
نزدیکم می دونن ... )

2) با اینکه حقوق می خونم علاقه عجیبی به کار با وسایل الکترونیکی دارم ، خیلی زود هم
از نحوه ی کار وسایل جدید سر در میارم اصلاً هم نمی ترسم که نکنه چیزی بشه، یه نمونه
اش اینکه یادم نمیاد از اون اولی که موبایل داشتم هیچ وقت خدمات موبایل رفته باشم همه
کارهاش رو خودم انجام دادم ، یا دوربین دیجیتال که تازه اومده بود یکی از آشناهامون اومد
پیش من و تو 3 ساعت جیک و پوکش رو درآوردیم رفت !

3) سعی میکنم تو شناخت دوستام 3 بار بهشون فرصت بدم که خودشون رو نشون بدن ،
دفعه چهارم سعی می کنم خودم رو باهاشون تطبیق بدم که شاید اشکال از من باشه اما وقتی
شخصیت طرف بیاد دستم دیگه تمومه ( البته اونهایی رو که خیلی دوستشون داشته باشم یه
مدت ترک می کنم تا یک کمی هردو فکر کنیم خیلی وقت هام این بهترین راه بوده)
حالا یه نوشابه باز کن بخوریم!!!!!

4) . . . ( اجازه بدید این 3 نقطه بین من وخدای من وامام رضا بمونه )

5) هیچ وقت نشده یه برنامه ریزی بکنم و کاملاً از روی اون کار کنم ! یعنی حتی آخرین
چرک نویس یه نوشتم رو هم وقتی پاک نویس می کنم بازم تغییر می دم !!!

6) خیلی خونسردم گاهی وقت هام این خونسردی کار دستم داده و اون چیزی که می خواستم نشده.

7) از کارهای سخت لذت می برم یعنی بیشتر به چیزهایی علاقه دارم که براشون خیلی زحمت
کشیدم حالا ارزشش برام فرقی نداره .

8) فعلاً چیزی یادم نمیاد ان شا الله تو پست های بعدی.

پ. ن. 1 : سعی کردم واقعی بنویسم برداشت با شما ...
پ. ن. 2: همیشه بهترین دوستام کسانی بودن که عیب هام رو بهم گفتن .
پ. ن 3: این شکوه خانم ما گفته اسمش رو دوباره تو وبلاگم نگم باشه منم دوباره نمی گم
یه باره می گم! اگه یه روزی من مردم بدونید از دست شکوه بوده .
پ. ن 4: من اگه نخوام پی نوشت بنویسم کی رو باید ببینم !!!؟؟

یه دفعه نوشت!!!

دیروز یه جایی خوندم ( عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد در عشق خود صادق نیست )
راستی چرا هر وقت صحبت از عاشق و معشوق می شه عاشق رو مذکر و معشوق رو مونث می بینیم؟
اگر در واقعیت هم ( ابراز)عشق یکطرفه باشه اصلاً می شه اسمش رو عشق گذاشت؟
یعنی فقط عاشق باید عشق رو ابراز کنه و معشوق می تونه با دست پس بکشه و با پا پیش؟
اونوقت شاید رنگی که عاشق از معشوقش میگیره خاکستری باشه یعنی اونی نباشه که انتظارش رو داره
به نظر من بهتره بگیم عاشق و معشوق اگر رنگی از هم تو عشقشون نگیرند تو عشق هم صادق نیستند.

پ.ن : اعصابم از دست این دختره جانگهوا تو امپراطور دریا خورده ، یه کاره بعد از مدتها
میاد دیدن پسره ، آه و ناله که چی ؟! عشقم رو از دلت بیرون کن ؟! جالبه واسه خودش دلیل
میاره که نمی خواد اون اذیت بشه و ...
آقا فیلمشونه باور نکنید حالا هستیم و می بینیم اگه این دو تا آخرش به هم نرسیدن حالا هی مارو دق بدن!
( یاد یکی از دوستام افتادم لحن صحبتش عین همین نوشته بود D-: ... )

پ.ن1 : و سرانجام ابنجانب موفق به پیداکردن آهنگ ( هوای گریه ) همایون شجریان شدم !
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک
ز من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من.