دیروز یه جایی خوندم ( عاشق اگر رنگی از معشوق نگیرد در عشق خود صادق نیست ) راستی چرا هر وقت صحبت از عاشق و معشوق می شه عاشق رو مذکر و معشوق رو مونث می بینیم؟ اگر در واقعیت هم ( ابراز)عشق یکطرفه باشه اصلاً می شه اسمش رو عشق گذاشت؟ یعنی فقط عاشق باید عشق رو ابراز کنه و معشوق می تونه با دست پس بکشه و با پا پیش؟ اونوقت شاید رنگی که عاشق از معشوقش میگیره خاکستری باشه یعنی اونی نباشه که انتظارش رو داره به نظر من بهتره بگیم عاشق و معشوق اگر رنگی از هم تو عشقشون نگیرند تو عشق هم صادق نیستند.
پ.ن : اعصابم از دست این دختره جانگهوا تو امپراطور دریا خورده ، یه کاره بعد از مدتها میاد دیدن پسره ، آه و ناله که چی ؟! عشقم رو از دلت بیرون کن ؟! جالبه واسه خودش دلیل میاره که نمی خواد اون اذیت بشه و ... آقا فیلمشونه باور نکنید حالا هستیم و می بینیم اگه این دو تا آخرش به هم نرسیدن حالا هی مارو دق بدن! ( یاد یکی از دوستام افتادم لحن صحبتش عین همین نوشته بود D-: ... )
پ.ن1 : و سرانجام ابنجانب موفق به پیداکردن آهنگ ( هوای گریه ) همایون شجریان شدم ! نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک ز من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من. |