.:: یک .و.ک.ی.ل. (دوباره سینا)::.

خدایا! کیست که طعم محبتت را چشید و جز تو را آرزو کرد؟ (خوش آمدید)

.:: یک .و.ک.ی.ل. (دوباره سینا)::.

خدایا! کیست که طعم محبتت را چشید و جز تو را آرزو کرد؟ (خوش آمدید)

یاد ...

سلااااااااااااااااام

این آپ به افتخار یه نفره که امروز بعد از شش ماه کامنتاشو دیدم

وااای حس خیلی نوستالژیکی بودددددددددد

یاااااااااادش بخیر

خوبم .... مشغولم ........ به درس به کار به زندگی

ولی اینجارو دوست دارماااا .. خیلیم دوست دارم...

زود میام اگه بازم بیاین.....

فعلا


پسرک فروردینی. . . !

هنوز نفس میکشیم

درگیر درس و ... و ... اینا هستیم

ولی همه چی آرومه ....

ممنون از به یاد ما بودن

( اجازه نظردهی به کاربران همچنان فعال!!! )

نوروز...

درود و سلام
 تو پست های آخر 86 نوشته بودم سال 87 ازون سال هاییه که زود میگذره
 امروز 87/12/28 زودتر از زود گذشت ...


 با تو از خاطره ها سرشارم.
جشن نوروز تو را کم دارم.
سال تحویل دلم می گیرد
 با تو تا اخر خط بیدارم.
 (منظور خداست میدونید که هدف پسرها کلا الهیه ...! )

* بوی باران ; بوی سبزه ; بوی خاک
 شاخه های شسته ; باران خورده ; پاک
 آسمان آبی و ابر سفید ,
برگهای سبز بید عطر نرگس ,
 رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
 نرم نرمک می رسد اینک بهار
 خوش به حال روزگار

*دوباره معجزه آب و آفتاب و زمین
 شکوه جادوی رنگین کمان فروردین
 شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
 سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
 دوباره چهره نوروز و شادمانی عید
دوباره عشق و امید
دوباره چشم و دل ما و چهره های بهار
 هفت سین شادمانیتان پربار
 ( پیشکشی همه دوستان)

و اینم واسه اینکه بگم : رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود .... :
*یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم
 حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
 یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ،
نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
 که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم
 هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
 یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
 چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد

 پ . ن 1: سال 88 به قول استادمون دکتر حمیتی یه سال چربه
 یعنی کارهای مهم و آینده سازم ( بابا آینده سازان! ) تو این ساله.
 قبل از هرچیزی به دعای همه دوستام نیاز دارم و
در عوض خوشبختیشون رو از خدا میخوام...

پ.ن2 : میگم این پی نوشت عیدی میخواد
نرخم تعیین کرده نمیگه کل اقتصاد جهان خوابیده همپای تورمم میخواد نامرد،
 دارم واسش !! :دی

 پ.ن3: ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها
ای تدبیر کننده روز و شب
 ای دگرگون کننده حالی به حالی دیگر
حال مارا به بهترین حال دگرگون کن

ولنتاین در اردبیل
 خدیجه : رحیم آقا تو بیلمیری امروز چه روزیه ؟
رحیم : والا فچ میکنم روز جهانی مبارزه با محیط زیست ! ها ؟ -
خدیجه : یوخ بابا ! امروز ولرم تایمه ! رحیم : ها ؟! ولرم تایم نمنه ؟! -
خدیجه : بابا تو مجله نوشته بود روز عشگه ! روز ایحساساته ! روز من و شوماست ! -
 رحیم : شوما کیه ؟! ها ؟! بچه بپر برو اون چاگو رو از آشپزخونه بیار


پس نتیجه میگیریم که بهونه ی این پست ولنتاین بوده.........

امسال یه ولنتاین ویژه ی ۵ نفره داشتیم بهتر از هر سال  :دی

خاطره شد... 


پ.ن : آخ آخ پی نوشت رو نبردیم کلی شاکیه خدا رحم کنه .... :ندی

...

درود  و  سلام
خوبه گفتم کمتر میام!! ولی خداییش نوشته اش جالب بود دیگه ... :دی
 
می گویند:

دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه ایست هول هولکی و دم دستی.این دوستی ها برای رفع تکلیف خوبند، اما خستگی ات را رفع نمی کنند.این چای خوردنها دل آدم را باز نمی کند خاطره نمی شود، فقط از سر اجبار می خوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی کنی.


دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.پر از رنگ و بو .این دوستها جان می دهد برای مهمان بازی برای جوکهای خنده دار تعریف کردن برای فرستادن اس ام اس صد تا یک غاز.برای خاطره های دم دستی. اولش هم حس خوبی به تو می دهند. این چای زود دم خارجی را می ریزی در فنجان بزرگ. می نشینی با شکلات فندقی می خوری و فکر می کنی خوشبحال ترین آدم روی زمینی.فقط نمی دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دوساعت می شود رنگ قیر یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ می دهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای .


دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است.آداب دارد . باید نرم دم بکشد.باید انتظارش را بکشی.باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی باید صبر کنی.آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.خوب نگاهش کنی.عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته جرعه جرعه بنوشی اش و زندگی کنی.


سینا هستم مرد تر از همیشه...

درود وسلام


هنوزم دستم به نوشتن نمیره ولی خوب برای اینکه بعد پشیمون نشم یه آپ کوچولو می کنم...
دوره گذار یعنی چی؟ هنوز نیومده شروع شد ؟ :) حالا خداییش هر آدمی یه دوره گذار تو زندگیش داره
دانشگاهمون داره تموم میشه و شاید این یه دوره گذار به حساب بیاد
یه وقتی همین دانشگاه قبله آمال بود و گاهی موجب ملال ، حالا که داره تموم میشه بذار بشه بی خیال..!!
( هنوزم به امتحان میگم آزمون ، پایبندم به پاس داشتن زبان پارسی ) آزمون هامون شروع شده
گوش شیطون های زمینی و آسمانی کر آخرین آزمون دوره کارشناسیمه ، به طرز شگفت آوری رو تصمیمم
واسه کارشناسی ارشد مصمم هستم، به هر نحو شده میگیرم اونم فقط حقوق خصوصی .....
میریم رو شاخه ی بعدی : دلم واسه همه دوستهام تنگ میشه از ریحان و شکوه گرفته تا بچه های دانشگاه...
وصیتنامه نیستا از اون جهت که فکر کنم کمتر میتونم اینجا بیام و حرف دلم رو بنویسم گفتم وگرنه منظور خاصی نداشتم
حالا چرا ناراحت میشین.... ای باباااااا   :) جوونیه و سرخوشی...
شاخه سوم : دیشب کلی موقع خواب فکر میکردم چی بنویسما کلی موضوع تو ذهنم بود ولی پرید ....
شاخه چهارم : برمیگردیم به شاخه اول و دوره گذار ، منظورم اینه که باید به دور و برم جدی تر نگاه کنم..
مجبورم.. آدم یه وقتایی دوست نداره زندگیش و راهش به یه جاهایی کشیده بشه ولی دوستان و
بزرگترهایی که باهاشون هم صحبت میشم و اونا رو به موفق بودن در زندگی قبول دارم همه یه دوره تلاش و
برون گرایی رو تجربه کردن و حالا به یه جایی رسیدن فکر میکنم زمان استارت رسیده و باید نگاهم رو عملی
تغییر بدم قدم اول رو برداشتم دوستی پیدا کردم که آرامشم رو تامین می کنه و حالا باید قدم های بعدی رو بردارم
........
فکر کنم کافیه برم کفشم رو واکس بزنم واسه قدم های بعدی آماده باشه :)
شاخه پنجم : تا حالا به هرس درخت انگور دقت کردین؟ آدم دلش میسوزه وقتی اینهمه شاخه سبز رو میچینه ولی
وقتی فصل چیدن میوه ها به درخت و انگورهاش  نگاه میکنی میبینی چقدر اون حذف کردن زیبایی مقطعی ، مفید بوده...

پ. ن : این پی نوشت خودش رو تو این آپ قاطی  نمیکرد لال از دنیا میرفت !!! .....

به نام کسی که اگر حکم کند همه محکومیم

درو د وسلام

عنوان نوشته رو دارید که؟!! مناجات حقوقیه !!

من آموخته ام...

... که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست
... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد،
همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم
... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او
، و قلبی است برای فهمیدن وی
... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
 ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام

که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها وقتی رخ می دهند
 که در حال بالا رفتن از کوه هستیم..
ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد ، بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد.
... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در قلب کسانی که دوستشا ن داریم ، ایجاد کنیم اما سال ها
 طول می کشد تا آن زخم ها را التیام بخشم.
که اگر مایلم پیام عشق را بشنوم ، خود نیز بایستی آن را ارسال کنم


پ.ن : خدا رو شکر این دفعه یه اتفاق مثبت دلیل دیر اومدنمه....


...

درود و سلام
دانشگاه هم داره شروع میشه و ترم آخر و به به بوی خداحافظی میاد
جز درس واینا آدم یه دور واقعیت جامعه رو اونطور که هست تو این 4 سال تجربه میکنه
حالا یه سری مثل ما نخبه اند،7 ترمه تموم میکنند اون دیگه جای خودش : دی ...


بدانیم که ...
*  زندگی مثل یک دستمال لوله ای است ، هر چه به آخرش می رسیم سریع تر حرکت میکند.
*  تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی میکند.
*  چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد.
*  این عشق است که زخم ها را شفا می دهد نه زمان.
*  فرصت ها هیچ گاه از بین نمی روند ، بلکه شخص دیگری ، فرصت از دست رفته ما را تصاحب  خواهد کرد.
*  لبخند ارزان ترین راهی است که می شود با آن ، نگاه را وسعت داد.
*  همه می خواهند روی قله کوه ، زندگی کنند اما تمام شادی ها و پیشرفت ها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید.
*  راه رفتن کنار پدر در یک شب زمستانی در کودکی ، شگفت انگیز ترین چیز در بزرگسالی است.

نوشته زیر 2 حالت داره : یاپسره خیلی کلید بوده یا کلیده خیلی پسر بوده ...
 گفتم تو شیرین منی        گفتی تو فرهادی مگر!
گفتم خرابت می شوم       گفتی تو آبادی مگر!
گفتم ندادی دل به من        گفتی تو جان دادی مگر!
گفتم ز کویت می روم      گفتی تو آزادی مگر!
گفتم فراموشم مکن           گفتی تو در یادی مگر!
گفتم خموشم سالها           گفتی تو فریادی مگر!....


پ.ن : یه بنده خدا به این پسره بالا، ترانه مادری رو نشون بده :دی
پ.ن2 : این پی نوشت واسه رفع قضا بلا بود و ارزش دیگری ندارد..
.

قابل توجه خودم...

  ای بنده من .....

  آنگاه که تو به نماز می ایستی آن چنان به سخنانت گوش می دهم

  که گویی همین یک بنده را دارم

  و تو ! ...

  آن چنان از من غافلی که گویی چندین خدا داری.

امان از بازار مشترک!!....

درود و سلام

نوشته امروز محصول مشترکه !!

راستی واسه محصول مشترک چگونه پارسی را پاس بداریم؟!

فرآورده همکارانه چطوره؟ ....

اصل مطلب اینکه نوشته امروز رنگ و بوی دیگه ای داره چون با همکاری یکی از بهترین دوستام نوشته میشه و واسه خودم دوست داشتنیه .....


زیبایانه :

چه خوش بی _مهربانی هر دو سر بی که یک سر مهربانی درد سر بی (بابا طاهر)


همتانه و پندانه :

تو و طوبا و ما و قامت یار فکر هر کس به قدر همت اوست (حافظ)

مرغ با پر میپرد تا اشیان پر مردم همت است ای مردمان (منثوی)


عاشقانه :

درد و خون دل بباید عشق را قصه ای مشکل بباید عشق را ساقیا خون جگر در جام کن گر نداری درد از ما وام کن عشق را دردی بباید پرده سوز گاه جان را پرده در گه پرده دوز ذره ای عشق از همه افاق به ذره ای درد از همه عشاق به عشق مغز کاینات امد مدام لیک نبود عشق بی دردی تمام قدسیان را عشق هست و درد نیست درد را جز ادمی در خورد نیست (منطق الطیر )


جملات قصارانه:

*ممکن است کسی که دائم سوال میکند ابله به نظر برسد ولی کسی که هرگز سوال نمیکند در تمام عمر ابله باقی می ماند ( لوئی پاولز)

*هر وقت در زندگی به یک در که یک قفل بزرگ روی آن بود رسیدی نترس و نا امید نشو چون اگر قرار بود در باز نشود به جای آن یک دیوار میگذاشتند

* اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس میکند سنگ پرتاب کنی ، هرگز به مقصد نمی رسی.(لارنس استرن)

* نباید برای زندگی کردن بخوری و نباید برای خوردن زندگی کنی ( سقراط)

*ما به وسیله 4 چیز با مردم در تماس هستیم و ارزش موقعیت ما از روی این 4 چیز معلوم می شود:

آنچه انجام میدهیم ،

آنچه جلوه می کنیم

آنچه می گوییم

و آنطور که میگوییم.( دیل کارنگی)


تفکرانه :

عارف طلب از یافتن یافت نه یافتن از طلب چنانچه مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از یافت. الهی چون یافت تو بیش از طلب است که بیقراری بر او غالب است طالب در طلب و مطلوب حاصل بیش از طلب اینت کاریست بس عجب و عجب تر ان است که یافت نقد شد و طلب بر نخاست حق دیده ور شد وپرده ی عزت به جاست (کشف الاسرار )

(( خوراک چند روز تفکرمون و تفکرتون در اومد!!! ))


بلایانه :

عاشقان را غذا بلا باشد عاشقی بی بلا کجا باشد

پیش عاشقان درد و غم حلوا بود لیک ان بر ناکس بلوا بود


فیلسوفانه :

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد انچه در بالاستی میر فندرسکی


و در اخر ارق ملیااااااانه :

جمله دنیا تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل (نظامی)


پ.ن : میگم تو بخش بلایانه قضا بلا درست تر نمی نمایاند؟ شاید نویسنده نزدیک افطار بوده می نوشته، دیگه اثر میذاره دیگه نمیشه که نذاره!!!

پ.ن 2: اگه بخوام رفاقتم رو نشون بدم سر سفره افطار .... بهترین جاست که به فکر دوستام باشم...

پ.ن3: پی نوشت اگه از 3 تا بیشتر شد بدونید نویسنده دم افطار نبوده که مینوشته!!!

پ.ن4: جناب پی نوشت هم از دوستمون واسه نوشته های زیباش سپاسگذاری میکنند ... پ.ن5: هادی ساعی پهلوون دوست داشتنیمون بعد از آپ پست قبلیم طلا گرفت ولی نمیدونم چرا دلم نیومد تو نوشته ام دست ببرم اینجا ویرایش می شود....

ای کاش...

درود و سلام
حقم رو از استادم گرفتم تمام و کمال البته کمال کمال که نه ولی راضی کننده بود در کل ..... لذتش تو اینه که شگفتی خیلی ها رو برانگیزانیدم !!!
تو ماه های قمری ماه شعبان رو خیلی دوست دارم ولی فقط دوست داشتن من کافی نیست اونهایی که باید بفهمند این ماه شاد ترین ماه شیعه هاست نمی خوان که بفهمند ....

**نوشته زیبای امروز :
 بگذار حال که باز گشته ام و تو را با قشنگترین احساسها یافته ام قدری برایت بنویسم. بگذار حالا که دست در دست تو دارم به آرزوهایم سلام کنم. بگذار در حالیکه یاد و خاطر نازنینت کنج قلبم را گرفته بر کتابت بوسه نهم. بگذار بنویسم . بنویسم و بنویسم. . . ‏ آنقدر مینویسم تا حکایت نوشته هایم را بنویسند. .. ‏ بگذار بنویسم. بگذار من هم دستانم را بیشتر به درگاهت نیازمند کنم. بگذار آرام صدایت کنم. نفسهایم را برای تکرار نامت در سینه حبس میکنم. برای ذکر نام نازنینت ...

**پندانه!! امروز :
 خونم را بریز و تنم را زخم بزن؛اما بدان که به روحم آسیبی نمی رسانی وآن را نابود نمی سازی؛دستها و پاهایم را با غل و زنجیر ببند و به سیاهچالم بیفکن بااین وجود نمی توانی افکارم را زندانی کنی؛زیرا افکار من چون نسیم آزاد است و ازفضای بی زمان و بی کران عبور می کند. (جبران خلیل جبران)

 **عشقولانه امروز:
 بی قراری ام را به اعتبار چشمهایت می سپارم
 در حقش مادری کن مواظب باش نگاه های متهم آزارش ندهند.
 یادت باشد شبها که نمی خوابد و بهانه می گیرد برایش غزل بخوانی تا آرام بگیرد.
 تو که می دانی – بی قراری ام – زائیده ی شبهای شعر خوانی من است...
وقتی در آغوشش می گیری احتیاط کن .
 " بی قراری ام " زخمی ست....

پ.ن : خوشحال کننده ترین بخش المپیک پکن واسه کاروان بسی سرفراز ما همون پرچمداری هما حسینی و لباس زیبای ورزشکارامون بود حرف دلم این نیست ولی کاش مراد محمدی هم همون یه برنز رو نمی گرفت....
پ.ن 2: این پی نوشت هم با شاهکار ورزشکارامون نا امید شده میگه دیگه نمی خواد ورزش کنه ..... ( برم هدایتش کنم!!!! )

تابستون کوتاهه ....

درود و سلام
آزمون ها هم تمام شد ولی یه کار تحقیقی دارم که
اصلاً حسش رو ندارم برم سراغش تا آخر هفته هم بیشتر
فرصت ندارم .....
یه کم مشعوف انگیز بشیم :

* مضرات امتحانات : افزایش بار علمی به طور نا خواسته !
کمبود شدید خواب و کاهش زمان لالا از هفت ساعت به هفت دقیقه !
رواج فرهنگ غلط پاچه خاری برای استادان ! افزایش خشونت
علیه حیوانات (خر زنی !!!) چپ و چول شدن چشمها بر اثر
روش های غلط تقلب ! سردرد حاصل از تمرکز.

و سر انجام کار تازه گروه آریان به بازار اومد :

ش: آهنگ تازه گروه آریان که با کریس دی برگ
اجرا کردن معرکه است پسر. دیدی؟
س: نه ، شنیدم که اجرا کردن ولی ندیدم.
ش: سی دیش رو می دم ببینی ...
س : ( آغاز نطق) نه من طرفدار کپی رایتم ، توام آخرین بارت باشه!
چه معنی داره؟ همین کارها رو کردیم که آریان 3 سال ورشکست
شد دیگه ما باید با خریدن سی دی اورجینال هم به کار اونها ارزش بدیم
و هم یه کمکی به فرهنگ ملی بکنیم ما باید.........ووووو...........
....... حالا فردا خونه ای سی دی رو ازت بگیرم؟!!!!!!!!!!

گروه بندی ایران هم که حال ما رو گرفت یعنی همه چی یک طرف
من فقط نگران اینم که کرات شمالی و جنوبی!! و عرب های
اماراتی وعربستانی هوای هم رو دارند ماهم که مثل اینکه فقط باید
به امید لابی با خدا باشیم و البته مثل همیشه کمکمون می کنه ،
راستی اگه ایران نره جام جهانی حالا مگه چی می شه؟!!!

پ.ن. : اووووه، آآآآه ، ووووهههههه، یا علییییی ...... اه...
پ.ن2 : این پی نوشت آزمون هاش تموم شده رفته باشگاه بدنسازی
اسم نوشته دیگه مارو تحویل نمی گیره داره تمرین می کنه !!!

درود

مثل اولین پستم یه کم حول شدم نمی دونم از کجا شروع کنم !!!
( برای اینکه پارسی را هم پاس بداریم : به مانند نخستین نوشته ام اندکی دستپاچه شده ام
و نمی دانم از کجا آغاز نمایم )
از خودم بگم : خوبم ، ولی یک نفرطی یک عملیات یک هفته ای دل تنگی هام رو ازم گرفت
( همش یک شد که!!! ) رفتیم تو فرجه، آزمون های پایان ترم نزدیکه ، نتیجه اینکه
الآن تو حرکتم تا خدا به کارنامه ام برکت بده !

دوستان : به جزهمکلاسی های دانشگاه دوستای خودم رو خیلی دوست دارم
و از خدا ممنونم که تا اینجا خودش هوای ما رو داشته و بهترین ها رو سر راهم قرار داده .
از دیدگاه من دوست های واقعی رو هم اثر می ذارن یعنی تو یک رابطه دو
تا دوست سعی میکنند به تعادل برسند ، تا به آرامشی که میخوان دست پیدا کنند این
یه اصل تو دوستیه . خیلی ها با شناسنامه ی هم دوست می شن یعنی این طور براشون
جا افتاده که فقط با گروه همسالان خودشون ارتباط برقرار کنند ولی این بستگی به
شخصیت هر فرد محیطی که توش بزرگ شده و طرز فکرش داره ...

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
« دکتر علی شریعتی »

پ.ن : به آگاهی می رساندً بین( یک نفر ) و (طی) فاصله وجود دارد
قابل توجه دانشجویان دانشگاه اکابر شنگول آباد سفلی
پ. ن 2 : شما جای من بودین با پی نوشت چی کار می کردین؟

دوباره ...

فکر کنم 87 از اون سال هایی که زود می گذره حالا می ذاریم تا آخر پاییز ببینیم چی می شه !

معجزه کن خدای من به قلب من نفس بده
ثانیه های رفته رو به این ترانه پس بده
صبح سپیده می رسه دلم جوونه می زنه
آهای شب ستاره سوز دوباره وقت رفتنه
ترانه آهنگ صبح سپید فرزاد فرزین رو داشتم گوش می کردم دیدم بد نیست بنویسمش !

"" آفرینش به طور مداوم رخ می دهد. هر دفعه که فردی فکری دارد یا یک روش تفکری
طولانی و سابقه دار دارد. افکارش در روند خلق قرار دارند و چیزی از این افکار
آشکار می شود.
آنچه هم اکنون در فکرت می گذرد زندگی آینده ات را خلق میکند . تو زندگی ات را با افکارت
خلق می کنی و چون مدام در حال فکر کردن به سر می بری ، همیشه هم در حال آفرینش
هستی. راجع به هر چه فکر کنی یا بر هر چه تمرکز کنی همان در زندگی ات ظاهر می شود""
مایکل برنارد بک ویث از کتاب راز نوشته راندا برن.
از شکوه ممنونم ، این کتاب یکی از بهترین هدیه های تولدم بود : دی
حالا از اتفاقات دور و برم راحت میگذرم وقتی هدفت رو بشناسی به کارهایی که قبلاً می کردی
می خندی ، نوجوان بودیم و جاهل !!!!


: اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی!
اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست!
اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد
* دیدگاه من راجع به این جمله :
احمقانه است اینکه همه رو در مقابل خودمون ببینیم میشه بهترم نگاه کرد خیلی مثبت تر.


در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ،
آغاز دیدار است . ( دکتر شریعتی )

: در زندگی باران نباش که فکر کنند خودت را با منت به شیشه میکوبی ؛ ابر باش تا منتظرت باشند که بباری
از دشمن خودت یکبار بترس و از دوست خودت هزار بار. (چارلی چاپلین)


گفتم کتاب، یکشنبه نمایشگاه کتاب رو با حضورمون منور فرمودیم تجربه خوبی بود راضی ام
اون هایی که سال های پیش هم دیده بودند ، می گفتند امسال از همه سال ها بهتر بوده
هم نظمش هم مکانش . خلاصه ما که در این زمینه دیدگاهی نداریم!!

پ.ن : باز این پی نوشت از کجا پیداش شد....

برای روز میلاد تن خود ...


درود و سلام
نوروز به همتون مبارک . ان شا الله بهترین سال زندگی هممون باشه .
امروز 19 فروردین و این یعنی من 20 سال و 364 روز رو پشت سر گذاشتم
و از فردا میام تو جمع 21 ساله ها با اجازه بزرگترها ...
همینجا یه درود و سلام گرم به همه دوستام چه اونهایی که هنوز با همیم
و چه اونهایی که دست روزگار و دست خودشون نخواست که با هم بمونیم
( پاک شاعر شدیم رفت خدا خودش تا آخر سال به خیر بگذرونه!!! )
اگه خدا بخواد برنامه های زیادی واسه 21 سالگیم دارم
کنکور ارشد سرآمد همشونه ولی هنوز تو پیچ و تاب برنامه ریزی ام ...
جدای از اون هنوزم نتونستم دل مشغولی هام رو کاملاً ازدلم بیرون کنم
ولی مجبورم که ساکش رو بدم دستش و یه یکسالی بفرستمش مرخصی.
از 20 سالگیم راضی ام چون توش بزرگتر شدم امیدوارم تو پست
19 فروردین 88 از 21 سالگیم بیشتر راضی باشم .

از خدا ممنونم چون روزی که توش به دنیا اومدم رو خیلی دوست دارم...